من درک میکنم
5 ماه تمام یه مرد برای خودش کلی رویا بافی میکنه توی ذهنش بچه ش رو مجسم میکنه مادر بچه رو با بچه تصور میکنه
دور از چشم دیگران فروشگاههای اسباب بازی رو نگاه میکنه لباسهای نوزاد رو پشت ویترین خیره میشه
اسباب بازی میخره خونه میاره کلی اسم پسر و دختر با خودش مرور میکنه
آرزوهایی که برای بچه ش داره رو هزار بار در ذهنش میاره و کارهایی که میخواهد برایش انجام بده
به دوست و خانواده و آشنا گفته و تبریک گفتن
ساعت هایی رو رودتر خونه میره تا با خانمش و بچه ش غذا بخوره و غذایی رو میگیره که خانمش دوست داشته باشه
بعد الان بیاد بگه بچه ای در کار نیست نمیخوام باشه ... حداقل اگر خودش سقط میشد اون خواست خدا بوده
شخصیت و غرور و آبرو و آرزوهات و همه چیزت رو له کنه... ببخشید مگر شما ماشین جنسی بودی
به نظر من که ایشون حجت رو تمام کردند
من یکی باشم نمیتونم دیگه هیچوقت به چنین کسی اعتماد کنم
آقا سیاوش من میفهمم شما خیلی ناراحتید
خود منم خیلی ناراحت شدم
البته ناراحتیش برا یه مرد بیشتره چون این خانم داره به شوهرش توهین میکنه و میگه بی عرضه و تو دختردادی به من و اینا
پس بهتون حق میدم تا این حد ناراحت بشید واقعا واسه مردا خیلی سخته این حرفا رو بشنون
ما همیشه از شما نظرات سنجیده و خیلی عالی شنیدیم
الانم مطمئنم شما اگه کمی خونسردیتون رو حفظ کنین و با آرامش و به دور از احساسات نظر بدید حتما میتونین به این آقا هم کمک کنین
منتظر نظرات همیشه آرامش دهنده ی شما هستیم
خانم رزمریم ببینید اصلا مسئله غرور و شخصیت مرد و نداشتن مهر مادری و همه چیز به کنار
شما قتل یک آدم آن هم یک بچه بیگناه رو چی تعبیر میکنید؟
قابل بخشش هست؟
آن هم بچه ای که 5 ماهه هست جون داره ناخن داره مو دراورده قلب داره ... بی وجدانی چه اندازه
خیلی سخته من به ایشون حق میدم هر تصمیمی بگیرند
خب این خیلی زیاده
و عملا قتل نفس حساب میشه
چون فقط یه ماه دیگه این بچه به دنیا بیاد میتونه بدون مادر هم زندگی کنه...و خب خیلی هامون دیدم بچه های شش ماه که سالم بودن و مشکلی نداشتن
در واقع این بچه ی کامله ... و به هیچ عنوان از لحاظ قانونی و شرعی حق سقط ندارن
مگر اینکه غیرقانونی این کارو بکنن و خب برای خودشون هم مشکلات عدیده ایی خواهد داشت بزرگترینش عدم بارداری های بعدی هست
سعی کنین بیشتر باهاش حرف بزنین
اگه فقط یه روزه که متوجه شدین
بیشتر زمان خرج کنین
من جای ایشون باشم به حرف بسنده نمیکنم چون نتیجه نمیگیره
باید از نظر قانونی اقدام کنند تا دست ایشون برای سفط بسته شه بعد هر تصمیمی میخوان بگیرن
من وقتی درس روانشناسی رشد رو میخونم و نحوه ی تشکیل جنین رو میخوندم واقعا مبهوت عظمت خداوند میشدم
و الان اصلا نمیتونم درک کنم کسی که روانشناسی خونده اینجوری میگه و واقعا برای خود منم ناراحت کننده هست
واقعا آدم میمونه چی بگه...
من میگم ایشون کمی صبور تر باشن بتونن تصمیمات درست تری بگیرن
شاید خانمشون هم احساساتی شدن یه چیزی گفتن
والا نمیدونم دیگه چی بگم...بخدا آدم تو کار این دنیا میمونه
احساساتی نشدن عقلشون زایل شده جدی میگم و اصلا صلاحیت ندارن
شنیده بودیم طرف ویار میگیره از شوهرش بدش میاد بعضی خانم ها رو میگن این فرمی هستن ولی کسی که میگه نه از خود بچه، از جنسیت بچه خوشم نمیاد باید سقط شه این یعنی خارج از احساسات ...خیلی جای کار داره این شخص
شما یه کتاب دوران جنین رو بگیری اصلا هفته به هفته توضیح داده میبینی بچه 5 ماهه چه شکلیه
حتی اگر میگفتن با ابن آقا هم مشکل دارند نمیخوان بچه داشته باشن باز منطقی تر بود هرچند مجوز کشتن یه بچه نبود
چطور بعضی ها میتونن
من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم
برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:
به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.
وای خدایا!!
یک جنین ۵ ماهه یک انسانه قلب داره٬ دست و پا داره٬صدای مادرشو میشنوه٬ آخه چطور یک مادر میتونه!!!؟
توروخدا نزارید اینکارو بکنن٬
از کجا معلوم حرف همسر شما یک تهدید احساسی از سر عصبانیت بوده یا جدیت؟؟؟
من قبول ندارم که باید به محبت و توجه اکتفا کنین تا شاید ایشون از حرفش پشیمون بشه!
اگه پشیمون نشد و یه موقعی که شما خونه نبودین کار احمقانه ای کرد چی!!!
باید همه جوانب رو در نظر گرفت.
کسی که نه از خدا میترسه نه حرف و نظر شوهرش واسش مهمه و میخواد جون یک بچه بیگناه رو بگیره باید با قانون نشوند سرجاش!
تا حداقل از ترس مجازات قانونم که شده کار اشتباهی نکنه.
البته سعی کنین جنگ به پا نشه و برای سلامت بچه هم که شده حتی الامکان خونسردی خودتونو حفظ کنین و در فضای آرومتری پیش برین.
سلام
متاسفم بخاطر این موضوع . ولی اینو بدونید همسرتون اصلا سقط نمیکنن بچه رو . فقط از روی عصبانیت این حرفو زدن که واقعا این هم ناراحت کنندست . درمورد صلاحیتشون هم بعد به دنیا اومدن بچه و رفتار همسرتون با بچه تصمیم بگیرید که مادر خوبی میتونه باشه یا نه اگر نبود اونوقت تصمیم نهایی رو بگیرید .
تازه این خبر رو شنیدن و حرفاشون از روی عصبانیت بوده .
فعلا تو فکر شکایت و طلاق نباشید . بخاطر جنین و فرزندتون سعی کنید جو رو آروم نگه دارید و نزارید خانمتون عصبی بشه که روی بچه هم اثر منفی بزاره .
ولی واسم جای تعجبه خانمتون که انقدر واسش جنسیت مهم بوده چطور گذاشته اینهمه بگذره بعد بره سونو . الان که دیگه همه تحت نظر پزشکن و مرتب ماه به ماه چک آپ میشن و با هر مراجعه سونو میشن . یعنی دکتر بهشون نگفته ?! یا خودشون نپرسیدن از پزشکشون که جنسیتو بهم بگو ?! چرا زودتر جنسیت رو پیگیر نشدن ؟
مریم جان من متوجهم که منظورت اینه شرایط متشنج نشه اما موضوع مرگ و زندگی یک انسان وسطه و حق داشتن فرزند برای مردی که حق پدر شدن داره!
فقط یک درصد فک کن خانومی با این شرایط روحی وقتی که خونه تنهاست توی افکار و خیالاتش تصمیم به کار اشتباهی بگیره چه اتفاقی ممکنه بیفته!
جون خودش و اون بچه رو ممکنه به خطر بندازه و از هم پاشیدن یک زندگی رو میتونه به دنبال داشته باشه!
وقتی آب بازه و همه خونه رو آب برداشته اول باید شیر فلکه رو ببندی بعد اوضاع خونه رو سر و سامون بدی؛
الانم درسته که حال این خانوم بده و واقعا هم حالش بده اما بدتر از اون خطر کشته شدن یک انسان وجود داره که اول باید خیلی جدی جلوی این موضوع گرفته بشه؛
تا بعد همسر ایشون در شرایطی که خیالش راحته خانومش از ترس قانونم که شده کار خطرناکی نمیکنه با خانومش حرف بزنه و بتونه از نظر روحی برای نگهداری بچه متقاعدش کنه یا هر تصمیم دیگه ای که لازم میبینه بگیره!
شرایط ٬ شرایط خطرناکیه و نیاز به یک اقدام جدی هست و نمیشه به شاید و اما و اگر بسنده کرد!
با حرف زدن و امید به اینکه شااااااااید این خانوم کوتاه بیاد و نظرش عوض بشه نمیشه جلوی چنین خطری رو گرفت!
فقط آقا باید سعی کنن در آرامش کاراشونو انجام بدن.
ویرایش توسط رامونا : 06-13-2017 در ساعت 04:12 PM
متوجهم چی میگی
آخه ایشون میگن تازه همین دیروز فهمیدن
من واسه این میگم یه کم بیشتر وقت بذارن زود نرن سراغ آخرین راهکار
خیلی وقتا ماها کفری میشیم یه چیزی میگیم که خودمون هم پشیمون میشیم
مثلا اگه میگفتن یه هفته دو هفته یک ماه یا دوماهه که اینطوری میگه منم میگفتم آره خیلی وضعیت بده و نباید معطل کرد
حالا وقتی دیروز فهمیدن یه کم صبوری کنن اصن شاید مشکل خانمشون یه چیز دیگه باشه
مسلما منم نظرم این نیست که صبر کنن تا چهار ماه دیگه که ببین چی میشه این نه ماه تموم بشه
میگم همین یکی دو روزه رو باهاش حرف بزنن مراقبش باشن نظرش برگرده
اگه برنگشت آره اونوقت میشه گفت که باید جدی تر تصمیم گرفت
دیگه بهرحال خودشون میدونن و ما هم امیدواریم بهترین تصمیم رو بگیرن
من همیشه برای زن احترام زیادی قائلم و معتقدم باید همیشه به زن توجه کرد کمبودی نداشته باشه و ارزشش بالاست
اما یک جاهایی نمیشه ژست روشن فکری گرفت!
بخصوص وقتی پای زندگی یه انسان آن هم فرزند آدم در میان باشه و خانواده طرف واسشون مهم نیاشه و بگن به ما مربوط نیست دیگه بدتر
این یعنی بدمان نمیاد این کار رو انجام بده چه بسا باعثش هم بوده باشند
بعضی ها رو فقط با عزیزم و قربونت برم و... گفتن میدان رو خالی ببینند می تازونند باید ترمزشان رو کشید
امیدوارم مشکل ایشون به خوبی برطرف شه
درست میگی؛
برای همه ما این اتفاق افتاده که از روی احساسات چیزی میگیم و خیلی زود از حرفمون پشیمون میشیم؛
و با توجه به اینکه ایشون هم میگن این قضایا از دیروز تا الان بوده این احتمالم هست که حرفشون از سر عصبانیت بوده باشه و بعد پشیمون بشن؛
اما واقعا کی میدونه ایشون چه اخلاقی داره وچقد احتمال داره زود حرفشو به عمل برسونه یا بخواد پشیمون بشه!
بالاخره هر دوتا احتمال وجود داره؛
من نگرانیم بابت حتی یک درصدی هست که ممکنه به حرفش عمل کنه؛
به هر حال همسر این خانوم بهتر از هر کسی ایشونو میشناسه و تصمیم گیرنده نهایی ایشون هست.
من خودم وقتی در مورد بچها میخونم حتی بعضی وقتا گریم میگیره از اینکه چقدر بی پناهن و وابسته به آدمایی که حتی گاهی بلد نیستن باهاشون رفتار کنن
عاشق بچهام...وقتی هم این پست رو خوندم اصن بلند شدم پای لپ تاپ رفتم یه خورده تاب خوردم که بتونم خونسرد باشم
چون واقعا ناراحت شدم از هرلحاظ که بگی مذهبی، روانشناسی، قانونی، انسانیت...هیچ جوره درست نیست
امیدوارم همچین اتفاقی نیفته و خدا بهشون کمک کنه راه حق رو برن
سلام
اولین کار باید برای سلامت بچه از طریق قانون اقدام کرد باید شما تضمین عملی برای سالم ماندن فرزندتون بگیرید حالا تصمیم به طلاق زود است شما باید بروید کلانتری و شکایت کنید و در شکایتتون ذکر کنید جان بچه در خطر هست و تا تضمین عینی برای محافظت جان بچه از اقدام دست برندارید بعد از این مرحله شما باید حتما یک پرستار برای خانمتون بگیرید که مواظبش باشد تا به دنیا آمدن بچه. بعد با خانمتون می توانید حرف بزنید و هر تصمیم که درست هست انجام بدهید شاید نظر خانمتون عوض شد
تا میتوانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
من جایی حدیثی خوندم که خدا لطف خودش را شامل خانواده ای میکنه که فرزند اول آنها دختر است براشون از احادیث بگین یا از فردی که شوهرتون حرفاشو قبول داره کمک بخوایین
شوهر شما خودش توی دامن یک زن بزرگ شده بعیده همچین حرفی
هیچی سلامتی نمیشه چقدر خانواده ها که دختر و پسر کردن الان بچه هایی دارن که از مریضی رنج میبرن و فقط میگن کاش سالم بود
ببخشید من اشتباه متوجه شدم چون فکر نمیکردم خانمی از جنسیت خودش بدش بیاد!!!!
سلام دوست عزیز
واقعا متاسف و ناراحت کننده است
خیلی ها آرزوی داشتن همچین موقعیتی رو دارن و کلی هزینه ها میکنن که این شرایط رو تجربه کنن اونوقت همسر شما به این شکل!؟
باهاشون بیشتر و بیشتر با نرمی حرف بزنید و از این خواب غفلت بیدارشون کنید..
به نظرم بهتره تو این شب های قدر از خداوند طلب استغفار کنن
بچه ی اولتون هم هست خب میتوندی برای بچه ی دوم با تدابیر پزشکی به دنبال پسر باشید اما باز هم دلیلی نمیشه به این شکل برخورد بشه.
اگه هم متقاعد نشدن سعی کنید همراه ایشون به یه مشاور مجرب مراجعه کنید بلکه زودتر پی به اشتباهشون ببرن.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)